چند روزی هست که سی ساله شده ام. سی ساله بودن احساس متفاوتی دارد. اولش آدم می ترسد. فکر می کند که آرام آرام از جوانی فاصله می گیرد. من اما نیم روزی که گذشت فهمیدم، که سی سالگی اول جوانی منهای بچگی است. نه که اشتباه نباشد، نه که سادگی نباشد. احساس می کنم سی سالگی آن سنی است که می توانی مستقل باشی اما با کسی باشی، فهمیده باشی اما کودک باشی، پیچیده باشی اما ساده باشی. سی سالگی سنی است که می توانی زیبا باشی.
چند روزی هست سی ساله شده ام.
دلوسه کلمه ايست مازندرانی به معنی "برای دل". اين نام را برای وبلاگم انتخاب کردم به دو دليل: يکم اينکه نسبم به مازندران می رسد و آنجا را و مردمانش را بسيار دوست دارم. دوم اينکه اينجا برای دلم می نويسم. دلی که ارزشش بيشتر از آن چيزيست که لابلای روزمرگيهامان گم شده است.
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه
سی سالگی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
cheghadr khoob bood in neveshteat, merci ke baaz minevisi :)
پاسخحذفtavallodet mobarak ba takhir sanaz banu. az tarife si salegit khosham umad. rast migi, adam mitune hichvaght pir nashe.
پاسخحذفkhanume delvaseh, bizahmat yek tekani be khodetan bedahid! mordim az bikasi!
پاسخحذف40 سالگی هم اینجوریه ! اول جوانی بدون بچگی ! من که 60 ساله هم بشم احساس می کنم تازه دارم بالغ می شم :))
پاسخحذف